روی شکم رفتنت
مامانی امروز بعد از تلاش فراوان تونستی خودت رو شکم بری و برگردی و اینقد قل می خوردی و لذت می بردی و دستاتو تو دهانت می کنی انگار که داری آبنبات چوبی می خوری تا یه کم خسته میشی و من بلندت می کنم جیغت میره تو هوا... آخه قهرمان کوچولوم از همین الان داره نشون میده که مستقله و می تونه کاراشو خودش انجام بده من بهت افتخار می کنم عزیزم و من و بابایی بیش تر از تو خوشحالیم و لذت می بریم چون داریم می بینیم که پسرمون داره بزرگ میشه اینم از عکسای خوشگلت ...